چاشنی گیر، آنکه اندکی از غذایی را برای معلوم کردن طعم و مزۀ آن بچشد، چاشنی چش، مزه چش، آنکه در سر سفرۀ پادشاه از هر غذایی اندکی برای امتحان طعم و چاشنی آن یا اطمینان از نداشتن زهر می خورده تا پس از آن پادشاه بخورد
چاشنی گیر، آنکه اندکی از غذایی را برای معلوم کردن طعم و مزۀ آن بچشد، چاشنی چش، مزه چش، آنکه در سر سفرۀ پادشاه از هر غذایی اندکی برای امتحان طعم و چاشنی آن یا اطمینان از نداشتن زهر می خورده تا پس از آن پادشاه بخورد
چاشنی چشنده. آنکه طعم طعامی یا مزۀ چیزی را چشد. چاشنی گیر. مزه چش: در جهان هر که شمس دین لقبند شاه ایشان تویی بحضرت کش سائلان چاشنی چش لقبند مزه پرسند هر کس از مزه چش. سوزنی. و رجوع به چاشنی گیر شود
چاشنی چشنده. آنکه طعم طعامی یا مزۀ چیزی را چشد. چاشنی گیر. مزه چش: در جهان هر که شمس دین لقبند شاه ایشان تویی بحضرت کش سائلان چاشنی چش لقبند مزه پرسند هر کس از مزه چش. سوزنی. و رجوع به چاشنی گیر شود
چینه ساز. آنکه دیوار از رده های گل برآرد. بنائی که کار او ساختن چینه است. آنکه دیوار گلی کند. بنّا که چینه کشد. که چینه برآرد. که دیوار گلی سازد. که چینه کند باغ و خانه و جز آن را. دیوارگر. (یادداشت مؤلف). در منتهی الارب در ذیل کلمه رهّاص آمده است: دیوار گلین ساز. و در المنجد چنین آمده: الرهص من الحائط: اول صف منه الطین الذی یبنی به والرهّاص عامله
چینه ساز. آنکه دیوار از رده های گل برآرد. بنائی که کار او ساختن چینه است. آنکه دیوار گلی کند. بنّا که چینه کشد. که چینه برآرد. که دیوار گلی سازد. که چینه کند باغ و خانه و جز آن را. دیوارگر. (یادداشت مؤلف). در منتهی الارب در ذیل کلمه رهّاص آمده است: دیوار گلین ساز. و در المنجد چنین آمده: الرهص من الحائط: اول صف منه الطین الذی یبنی به والرَهّاص عامله